اغاز دلشوره ها وبدبختی ها...
سردار تنهای ما ،تازه به فکر افتاده شری رو که به پا کرده چطوری جبران کنه وچطور این اب ریخته رو جمع کنه که بهش خبر میدن یکی از پناهنده ها که توی جنگ باهاشون بوده موقع فرار زخمی شده
کلمات کلیدی :