اون شب هامیونگ با موهیول گپ زدند و هامیونگ به
موهیول گفت خشم ادمو قوی می کنه اما یه چیزی هست که قوی تر از خشم است و
خودت باید اونو بفهمی
وساجا میاد و به تسو میگه نباید به این سفر برید و
اون گروهی که برای شناسایی رفته بودند برنگشتند اما تسو گفت من باید حتما
به چیپاهیول بروم
سربازای هامیونگ به کاروان تسو حمله می کنند و جنگ اغاز میشه و گویو از روبرو به سربازا حمله میکنن
کلمات کلیدی :
» نظریوری که می ترسید هامیونگ بره و خودش رو تسلیم کنه به مشاورش
گفت حواست باشه هامیونگ پاش رو از قصر بیرون نگذاره و روسا هم بویی نبرند
یوری شمشیرش رو بر می داره و تصمیم می گیره با بویو بجنگه
کلمات کلیدی :
» نظروساجا به موهیول میگه می خوای شاه کشور خودت رو بکشی؟ موهیول میگه اون تمام دوستان منوکشته و دیگه شاه من نیست
وساجا به فرمانده میگه نظرت در مورد این پسره چیه که اونم میگه به نظرم دروغ نمی گه
کلمات کلیدی :
» نظرکلمات کلیدی :
» نظر